اشعار شهراد میدری

شعر و ادب ایران زمین

اشعار شهراد میدری

شعر و ادب ایران زمین

باد موهای ِ تو را باز بهم میریزد ( شهراد میدری )

 

باد موهای ِ تو را باز بهم میریزد
مست میرقصد و با ناز بهم میریزد

تار در تار چه با شور میاندازد چنگ 
نت به نت خلوت ِ هر ساز بهم میریزد

شعر میخاند و می چرخد و پا می کوبد 
چین به چین دامنی از راز بهم میریزد

ناله سر میدهد از داغ ِ دل ِ مرغ ِ سحر 
شجریانی از آواز بهم میریزد

آنقدر شاخه نباتی تو که با هر غزلت 
حافظ و سعدی ِ شیراز بهم میریزد

پلک وا میکنی و چشم ِ تو کارون ِ من است 
پلک می بندی و اهواز بهم میریزد

نه فرودی و نه برخاستنی در توفان 
باز برنامه ی ِ پرواز بهم میریزد

بازی آغاز شده یا نشده مات ِ توام 
قلعه ویران، صف ِ سرباز بهم میریزد

عاشقت بودم و دلتنگ و نمیدانستی 
با همین آه، زمین باز بهم میریزد

میرسد شعر به پایان و جهان سردرگم 
پازل ِ هستی از آغاز بهم میریزد

 

 

"شهراد میدری"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.