اشعار شهراد میدری

شعر و ادب ایران زمین

اشعار شهراد میدری

شعر و ادب ایران زمین

شیرم و از دست آهویت فراری میشوم( شهراد میدری )

شیرم و از دست آهویت فراری میشوم
میروم در گوشه ای مشغول زاری میشوم

میسپارم یال و کوپال پریشان دست باد
های و هوی گریه های بیقراری میشوم

میگذارم زیر پا قانون جنگل، هرچه باد
بیخیال آنهمه قانون مداری میشوم

شیرها حق داشتند از جمع خود طردم کنند
من فقط ننگم دلیل شرمساری میشوم

جای خونت خون دلها میخورم از دست عشق
اشکم و می جوشم و چون چشمه جاری میشوم

پنج وارونه به روی هر درختی میکشم
پنجه روی قلب های یادگاری میشوم

میکشم با " آ "ی آهم میله میله دور خود
خیره بر آواز غمگین قناری میشوم

تا که چشمانت خرامان باز از اینجا بگذرد
در کمین، دیوانه ی لحظه شماری میشوم

"دوستم داری؟" میان کوه نعره میزنم
دلخوش پژواک " آری.. آری.. آری" میشوم

عاشقت هستم نمیخاهی چرا باور کنی؟
عاشقت هستم که از دستت فراری میشوم

عاقبت یک شب به قعر دره ات خاهم پرید
سینه چاک تو غزال بختیاری میشوم

 

شهراد میدری