چرا اینقدر میلرزد صدایت؟
چرا باران به روی گونه هایت؟
خدا ! گریه نکن هر مشکلی هست
خودم حل میکنم آن را برایت
شهراد میدری
نمی بینی مگر آهم؟ ولم کن
دو چشم مانده در راهم؟ ولم کن
تمامش کن خدا ! کافی ست دیگر
غلط کردم، نمیخاهم*، ولم کن
شهراد میدری
چه آزادانه صحبت کرده بودم
از این دنیا شکایت کرده بودم
عدم بود و ادم کرد عاشقانه
شبی که با خدا چت کرده بودم
شهراد میدری
رها از هر خسی بودیم دیروز
ارس تا اطلسی بودیم دیروز
نبین امروز ما را اینچنین خار*
برای خود کسی بودیم دیروز
شهراد میدری
شد از شیراز برگردد به دنیا
به صد سرباز برگردد به دنیابیا طومــــــــار بنویسیم باهم
که "کوروش" باز برگردد به دنیا
شهراد میدری
پُر از "نیچه" به دین ات بازگردی
به جشن هفت شین ات بازگردیاشو زرتشت! وقت آن رسیده
که سوی سرزمینت بازگردی
شهراد میدری
شب تاریکی و سردی؟ تشکر
پر از اندوهی و دردی؟ تشکر
بغل کن قاب عکسم را دوباره
برایم گریه کن، کردی؟ تشکر
شهراد میدری
سکوت یخزده، فنجان خالی
به روی میز در ایوان خالی
دو برگ زرد روی ساقه ای خشک
چه حسی دارد این گلدان خالی
شهراد میدری
کمین بنشین، خروشی باش گربه !
گرفتن های گوشی باش گربه !
شعار "مرگ بر موش" ات قدیمی است
به فکر مرگ موشی باش گربه !
شهراد میدری
سکوت شب، دو چشم محو اندام
در گوشی پچ و پچ هایی آرام
خدا در سردخانه گریه میکرد
نگهبان میگرفت از مرده ای کام
شهراد میدری
چه زیبا دختران بد بلایی !
سمرقند و بخارا عشوه هایی
دوشنبه ، تاشکند و عشق آباد
چه ایران قدیم باصفایی !!
شهراد میدری
تو نقاشی ترین دلخاه هستی
پلنگی در کمین هرگاه هستی
شدم زخمی من از زیبایی تو
به طرزی وحشیانه ماه هستی
شهراد میدری
پر و پرپر.. غم شادی بسازی
فراز شهر، آبادی بسازی
پرنده ! تخم داری لانه ات را
بروی برج آزادی بسازی؟؟!
شهراد میدری
نه برج کنترل، نه اشتباهی
نه می ماند معطل هیچ گاهی
پرنده نقص فنی حالی اش نیست
ندارد با خودش جعبه سیاهی
شهراد میدری
غروب و هق هق و سیگار هستم
پُر از پتکم ، پر از تکــــــرار هستم
من اردوگــــــــــــــــاه اجباری کارم
خودم هم از خودم بیزار هستـــــم
شهراد میدری