پریشان گیسو و حالی به حالی ست
دو دل هستم حقیقی یا خیالی ست
زنی در شعرهایم میرود راه
نمیدانم که هست اما شمالی ست
"شهراد میدری"
جهان آغاز خاهد* شد به دستم
پر از آواز خاهد شد به دستم
حسابی خوش به حال تکمه ی تو
که یک شب باز خاهد شد به دستم
"شهراد میدری"
*خواهد
چه بارانها چک و چک قصه میگفت
از ابلیس و ملائک قصه میگفت
سماور نفتی و مادربزرگی
که با هر چایی اش یک قصه میگفت
"شهراد میدری"
هوا نم نم، خیال دانه دارند
نوکی از بوسه ها مستانه دارنددوتا گنجشک زیر سقف بالکن
بدون وام مسکن لانه دارند
شهراد میدری
سفر حرفی دل آزار است گاهی
غم و اندوه بسیار است گاهی
بلیت ات رفت بی هرگونه برگشت
"خداحافظ" چه دشوار است گاهی
شهراد میدری
نگاهی، گریه ای، آهی عزیزم!
سکوتی، شعر کوتاهی عزیزم!
دلم خیلی برایت میشود تنگ
سر خاکم بیا گاهی عزیزم!
"شهراد میدری"
به گرمای رطب هایت میایم
به شوق تاب و تب هایت میایم
برای بوسه ای با طعم کارون
به خوزستان لب هایت میایم
"شهراد میدری"
خراب و مست و پاتیل شرابند
به دور از چشمهای آفتابندشکار من دو خرگوش سفیدی
که روی سینه ی برف تو خابند*
"شهراد میدری"
تمام دشت، داغ لاله لاله ست
پیاله در پیاله در پیاله ست
من و تو خمره خمره زیر خاکیم
شراب ما خدایا چند ساله ست؟
"شهراد میدری"
جهانی غرق خون و چاک چاک است
حساب هرکسی دیده ست پاک است
بپوشان چهره ات را ماه از امشب
قشنگی تو خیلی ترسناک است
"شهراد میدری
خدای خانگی را دوست دارم
تو و ویرانگی را دوست دارم
اگر عاشق شدن این است باشد
من این دیوانگی را دوست دارم
"شهراد میدری"
برای نمره، هستی آفریده
جهانی اوج و پستی آفریده
خدا یک دانش آموز است شاید
که ما را کاردستی آفریده
"شهراد میدری"
هنوز آواز تو در گوش من هست
پُر از عطر تن ات تن پوش من هست
چرا در قاب میلرزی عزیزم؟
اگر سردت شده آغوش من هست
"شهراد میدری"
به باران نخ ببندیم و بمیریم
درِ برزخ ببندیم و بمیریم
حواس هیچ کبریتی به ما نیست
بیا تا یخ ببندیم و بمیریم
"شهراد میدری"
دوتا فنجان سر میزم دوباره
خوشامدهای ناچیزم دوباره
اگرچه سالها جای تو خالی ست
برایت چای می ریزم دوباره
"شهراد میدری"