اشعار شهراد میدری

شعر و ادب ایران زمین

اشعار شهراد میدری

شعر و ادب ایران زمین

به مژگان سیه.."* را باز می خاند*( شهراد میدری )

 

"به مژگان سیه.."* را باز می خاند*
برای نرگس شیراز می خاند

کلاغی توی کاج حافظیه
غزلهای تو را آواز می خاند

 

شهراد میدری


*1: حضرت حافظ: به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم...


*2:می خواند.

سکوت و هق هق و یک بشکه نفت و(شهراد میدری )

 

سکوت و هق هق و یک بشکه نفت و ..
پتو و حوض الکل.. روز هفت و ..

به زیر خاک میگیریم جشنی
سپس ماه عسل خاهیم* رفت و ..

 

*خواهیم

شهراد میدری

سمرقند و بخارای قدیم است ( شهراد میدری )

 

"به مناسبت بیست مهر، زادروز
حضرت حافظ شیراز:"

**

سمرقند و بخارای قدیم است
پُر از مجنون و لیلای قدیم است

مرا با خود ببر تا "حافظیه"
دلم تنگ غزلهای قدیم است

 

شهراد میدری

سرانجام، آخر کاری رسیدند ( شهراد میدری )

 

سرانجام، آخر کاری رسیدند
پس از عمری وفاداری رسیدند

دو خاکستر، دو نخ، آرام، خاموش
به هم در زیرسیگاری رسیدند

 

 شهراد میدری

خلیج نقره ای تنگ غروبم ( شهراد میدری )

 

خلیج نقره ای تنگ غروبم
رفیق موج های پایکوبم

پُرم از هرچه زورق های خالی
دهاتی زاده ای اهل جنوبم

 

شهراد میدری

چه شبهایی که تنها سر نکردم( شهراد میدری )

 

چه شبهایی که تنها سر نکردم
اجاق ماه، خاکستر نکردم

جسد با موج ها آمد به ساحل
خودم بودم ولی باور نکردم

 

شهراد میدری

به سمت دورهای دور می برد( شهراد میدری )

 

به سمت دورهای دور می برد
به قرن چندم انگور می برد

قطاری می گذشت از چشم هایت
مرا با خود به نیشابور می برد

 

شهراد میدری

دلی تنگ و سکوتی مخملی هست ( شهراد میدری )

 

دلی تنگ و سکوتی مخملی هست
کنار پنجره یک صندلی هست

شب است و با تو دارم میزنم حرف
تو دیگر نیستی، باران ولی هست

 

شهراد میدری

تویی زیباترین رازی که فاشی( شهراد میدری )

 

تویی زیباترین رازی که فاشی
بلورین پیکری و خوشتراشی

چنین نازی و نازک، ترس دارم
که با یک بوسه ام از هم بپاشی

 

شهراد میدری

نت فواره و حوض و حیاط است( شهراد میدری )


نت فواره و حوض و حیاط است

صدای نم نم شعری که مات است

دو کفش خیس باران من و تو
هوا "یادش به خیر" خاطرات است

 

 شهراد میدری

خرامان رقص و سازت را کشیده( شهراد میدری )

 

خرامان رقص و سازت را کشیده
نگاه غرق رازت را کشیده

صدای پای نقاشی میاید
نمیدانم که نازت را کشیده

 

شهراد میدری

ته جنگل قراری پشت شیشه ( شهراد میدری )


ته جنگل قراری پشت شیشه

گل سرخ اناری پشت شیشه

دو فنجان قهوه و یک کلبه ی دنج
بزن باران! سه تاری پشت شیشه

 

شهراد میدری

رها از اینهمه فریاد باشد ( شهراد میدری )

 

رها از اینهمه فریاد باشد
شب خود را ببافد، شاد باشد

به موهایت بگو دنیا بهم ریخت
کمی کمتر به فکر باد باشد

 

 شهراد میدری

کماندار و زره پوشیده در خاک ( شهراد میدری )

 

کماندار و زره پوشیده در خاک
هزاران جمجمه پوسیده در خاک

منم یک امپراتور فراموش
تمام لشکرم خابیده در خاک

 

شهراد میدری

شب شلاق مویت درد دارد ( شهراد میدری )

 

شب شلاق مویت درد دارد
دو ابرویت سلاح سرد دارد

خیالت غیر قانونی ست عشقم !
نگاهی هم به تو پیگرد دارد

 

شهراد میدری