غزلخان* از شب تو برنگشته
پُر از تاب و تب تو برنگشته
همیشه ماه را می بوسم از دور
چه معلوم از لب تو برنگشته
شهراد میدری
*غزلخوان
بجای آنکه هی ژستی بگیری
سمرقند و بخارستی بگیری
بگو بودی اگر همدوره ی ما
مجوز می توانستی بگیری؟
شهراد میدری
بپیچد ناله های ساز در من
هزار و یک شب آواز در من
بریز انگور در رگ های شعرم
که خیامی برقصد باز در من
شهراد میدری
اتاقش را پُر از هرچه خوشی کرد
پُر از کنسرت های چاوُشی کرد
خبر ساده ست تیتر صبح فردا :
حسین میدری هم خودکشی کرد
شهراد میدری
شب ِ تاریک، سوسو را نبینی
پُر از بغضی هیاهو را نبینی
چه سخت است این که خاطرخاه* باشی
ولی یک بار هم او را نبینی
شهراد میدری
که در دستش دو دست ِ سردم آن وقت؟
چه کس می شد رفیق ِ دردم آن وقت؟
اگر قرن ِ تو قرن ِ دیگری بود
چه خاکی بر سرم می کردم آن وقت؟
شهراد میدری
سماور، پنجره، پرده.. من و تو
بخار و عطر ِ گسترده.. من و تو
دو قو بر روی قوری گرم ِ آواز
دو فنجان چای ِ دم کرده، من و تو
شهراد میدری
هوا هم مست و نمناک است امشب
به رقصم دامنت چاک است امشب
سپید ِ تازه دامادی تنم کن
عروسی ِ من و خاک است امشب
شهراد میدری
به مژگان ریشه های ِ تاک باشیم
کرخت و سست و رخوتناک باشیم
چه حالی میدهد باران بیاید
ولی ما زیر ِ چتر ِ خاک باشیم
شهراد میدری
گل ِ پیراهنت شب بوی ِ صحرا
پر از گیسوی ِ تو هوهوی ِ صحراهزاران اسب ِ سرکش رام ِ چشمت
فدایت ترکمن بانوی ِ صحرا
شهراد میدری
برقصیم و لبِ ِ جامی بیافتیم
در آغوش ِ گل اندامی بیافتیمخدا انگورها را آفریده
که گاهی یاد ِ خیامی بیافتیم
شهراد میدری
به غیر از تو در این اطلس که باشد؟
پناه ِ لحظه های ِ گس که باشد؟
بگردم دور ِ چشمان ِ قشنگت
تو در فکرم نباشی پس که باشد؟
شهراد میدری
دو چشم ِ خیره خیره از تو زیباست
شبی بسیار تیره از تو زیباست
به دوش موج ها می آیم از دور
جسد از من، جزیره از تو زیباست
شهراد میدری
دل ِ دریا: به شور افتاده بودم
کسی: از خانه دور افتاده بودم
به زورق پیرمردی: حجله می بست
پریماهی: به تور افتاده بودم
شهراد میدری
رها از هرچه غم میرقصد امشب
سراپا پیچ و خم میرقصد امشب
به دورش حلقه ی ِ صدها فرشته
خدا بابا کرم میرقصد امشب
شهراد میدری