شب شلاق مویت درد دارد
دو ابرویت سلاح سرد دارد
خیالت غیر قانونی ست عشقم !
نگاهی هم به تو پیگرد دارد
شهراد میدری
ببندی هی به تیرم هم مهم نیست
کنی هر شب اسیرم هم مهم نیست
لبت وقتی که رستاخیز بوسه ست
در آغوشت بمیرم هم مهم نیست
شهراد میدری
به زیر نازک تورش درآورد
سر از کندوی زنبورش درآورد
عسل گفتم نگفتم تا به این قدر
لب شیرین تو شورش درآورد
شهراد میدری
به چشمان پلنگت میکشد دست
به شوق شوخ و شنگت میکشد دست
حسود بالشت هستم که تا صبح
به موهای قشنگت میکشد دست
شهراد میدری
لوندی، دلبری، شوخی و شنگی
دو چشم وحشی ماده پلنگی
پری بانو! قد و بالا بلندم!
خبر داری که بیش از حد قشنگی؟
شهراد میدری
شب منظومه ی شمسی چه ماه است
جهان محو دوتا چشم سیاه است
زمین دور تو می چرخد نه خورشید
چرا "گالیله" هم در اشتباه است؟!
شهراد میدری
سماور، قوری چینی بهشت است
دو فنجان چای ، یک سینی بهشت است
بیاور قهوه چی! قلیان سیبی
همین تختی که می بینی بهشت است
شهراد میدری
کرخت و گیج و باران خورده بودم
به خاک افتاده و پژمرده بودم
دو پلک بسته ام را باد می برد
ببخش از اینکه بی تو مرده بودم
شهراد میدری
شب بی روح و سرد و سنگی ات چیست؟
مه آلود دو چشم رنگی ات چیست؟
شده هق هق شوی اما ندانی
دلیل آنهمه دلتنگی ات چیست؟
شهراد میدری
به گوشی خیره، فکر زنگ باشی
حسود دلخوشی سنگ باشی
چه میفهمی خدا دردم چه دردی ست
تو آدم نیستی دلتنگ باشی
شهراد میدری
شر و شور غزل میریخت تا صبح
تب و تاب بغل میریخت تا صبح
به لبهایت شبی کردم اشاره
از انگشتم عسل میریخت تا صبح
شهراد میدری
پر از بلقیس، هدهد را ببینم
کسی که عاشقم شد را ببینم
تو حلق آویزی و ترسم از آن است
که برگردانمت خود را ببینم
شهراد میدری
خرابه از هیاهوی تو میگفت
به طاق کج از ابروی تو میگفت
دو کاوشگر به دنبال عتیقه
فلزیاب از النگوی تو میگفت
شهراد میدری
گل من! عشق من! نیلوفر من!
یکی یکدانه ی من! دلبر من!لبت را پست کن تا پستچی ها
شود دعوایشان باهم سر من
شهراد میدری
نگاهی، گریه ای، آهی عزیزم!
سکوتی، شعر کوتاهی عزیزم!
دلم خیلی برایت میشود تنگ
سر خاکم بیا گاهی عزیزم!
شهراد میدری