اشعار شهراد میدری

شعر و ادب ایران زمین

اشعار شهراد میدری

شعر و ادب ایران زمین

تو نقاشی ترین دلخاه هستی( شهراد میدری )

 


تو نقاشی ترین دلخاه هستی
پلنگی در کمین هرگاه هستی

شدم زخمی من از زیبایی تو
به طرزی وحشیانه ماه هستی

 

 شهراد میدری

پر و پرپر.. غم شادی بسازی( شهراد میدری )

 

پر و پرپر.. غم شادی بسازی
فراز شهر، آبادی بسازی

پرنده ! تخم داری لانه ات را
بروی برج آزادی بسازی؟؟!

 


شهراد میدری

نه برج کنترل، نه اشتباهی( شهراد میدری )

 

نه برج کنترل، نه اشتباهی
نه می ماند معطل هیچ گاهی

پرنده نقص فنی حالی اش نیست
ندارد با خودش جعبه سیاهی


شهراد میدری

غروب و هق هق و سیگار هستم( شهراد میدری )

 

غروب و هق هق و سیگار هستم
پُر از پتکم ، پر از تکــــــرار هستم

من اردوگــــــــــــــــاه اجباری کارم
خودم هم از خودم بیزار هستـــــم

 


شهراد میدری

از آتش کار دارد میکشد ، آه..( شهراد میدری )

 


از آتش کار دارد میکشد ، آه..
عذاب انگار دارد میکشد ، آه..

تمام بنده ها کردند ترکش
خدا سیگار دارد میکشد ، آه

 

شهراد میدری

در آزادی چه غوغایی ست امشب ( شهراد میدری )

 

 

در آزادی چه غوغایی ست امشب
نبرد پُر تماشایی ست امشب

لبت پیروزی ، استقلال چشمت
چه شهرآورد زیبایی ست امشب

 


شهراد میدری

در این حال و هوای آخرین بار( شهراد میدری )

 

در این حال و هوای آخرین بار
بیا با چشمهای آخرین بار

در آغوشم بگیر و یک دل سیر
مرا بو کن برای آخرین بار

 

شهراد میدری

حسابی دوستدار عام و خاص است( شهراد میدری )

 

حسابی دوستدار عام و خاص است
همه ورد زبانش حمد و ناس است

رییس بانک امانت دار خوبی ست
فقط گاهی به فکر اختلاس است !!!

 

شهراد میدری

ته دره مه آلـــــــــــــود خیال است( شهراد میدری )

 

ته دره مه آلـــــــــــــود خیال است
هوا نم نم، هــوا اشک زلال است

"حمیرا" و من و ماشین و چالوس
دلم ابری تر از راه شمـــــال است

 

شهراد میدری

به تو خیره نمی مانند امسال( شهراد میدری )

 

به تو خیره نمی مانند امسال
زبانت را نمی دانند امسال

چه کردی کوروش من ؟! بچه هایت
تو را دیگر نمی خانند* امسال

 

شهراد میدری

مشخص نیست تا کی این روالش( شهراد میدری )

 

مشخص نیست تا کی این روالش
دعا؟ نه، گریه؟ نه، دل؟ بیخیالش

جهان تعطیل، ما تعطیل تعطیل
خدا رفته به ویلای شمالش

 

شهراد میدری

چه آزاد و رها، خوشبخت بودیم ( شهراد میدری )

 

چه آزاد و رها، خوشبخت بودیم
کیانی تاج و اطلس رخت بودیم

عرب در ریگها خر می چرانید
همان روزی که ما بر تخت بودیم

 

شهراد میدری

چه شبها در کف یک زنگ بودم ( شهراد میدری )

 

چه شبها در کف یک زنگ بودم
اسیر خاطرات سنگ بودم

به زیر خاکها آنتن نمیداد
وگرنه آنقدر دلتنگ بودم..

 

شهراد میدری

دو دستش روی چشم و پشت بر ماست( شهراد میدری )



دو دستش روی چشم و پشت بر ماست

اشاره کردنش انگشت بر ماست

صدای کیست توی باد هر شب؟
صدای گریه ی "زرتشت" بر ماست

 


شهراد میدری

به روی میز، آن را وا نکرده( شهراد میدری )

 

به روی میز، آن را وا نکرده
سرش را لحظه ای بالا نکرده

نوشتم برگ استعفای خود را
خدا زیرش هنوز امضا نکرده

  

شهراد میدری